به نام خدایی که تنهاست ولی تنهایم نمی گذارد

 

دیدی ؟! باز هم با همان "به نام خدا" شروع کردم ! مثل قبل ...

عادت ؟! شاید ! ولی باور کن ایمان "هم" دارم !

و اما تو ... نمی دانم چرا قهر کرده ای با من !

یعنی این قدر بد شدم که حتی نمی خواهی دستانم تو را لمس کند ؟!

کاش می دانستم ... !

اگر میدانستم لااقل نازت را می کشیدم !

باور کن منت می کشیدم ! 

با تو پر می شوم و پر می کشم !

با تو از امروز به دیروز و به فردا می روم !

از قشنگ ترین لحظاتم زمانیست که با تو هستم !

تو که می دانم خوب می دانی و با تمام کارهایت به من می فهمانی که :

"لا حول و لا قوه الا بلله العلی العظیم"

با تو حتی به خدا "می توان" رسید و شاید به... !

 

 

باور کن ! دلم برایت تنگ شده محبوب من ...